پدرم مي خندد
چوب هاي خشکش را فروخته حتماً
چوب هاي تر را درون چري1 مي اندازد
ما
چشمهايمان مي سوزد
و گرم مي شويم
1.چري:نوعي بخاري آبدان دار
دوباره تهديد کرده اند سگ ها و خارجي ها شهر را پر کرده اند و عطر کينوها1، سربازان گرسنه ي بي تفاوت را به کانتين هايشان2 کشانده زنان با موهاي باز به هم مي خندند و با مردان غريبه سلام و عليک مي کنند و آن ها قصرهاي رهبرانمان را منفجر مي کنند خانه هاي مردم فقير، امام زاده ها و مکتب ها را من از ابتدا هم باور نمي کردم که طالبان دُم دارند3 ولي فکر مي کنم مردان بيچاره اي هستند که يک چشم ندارند و هيچ زني حاضر نيست همبسترشان شود
1.کينو: نارنگي پاکستاني
2.کانتين: غرفه ي فروشگاه
3.در ابتداي ورود طالبان به افغانستان، ميان مردم عامي شايعه افتاده بود که آنان دُم دارند